پاستورلوز
پاستورلوز [۱]
مقدمه و مترادفها
پاستورلوز یک بیماری واگیردار است که پرندگان اهلی و وحشی را تحت تأثیر قرار میدهد. وبای مرغان (FC)، وبای پرندگان یا سپتیسمی خونریزی دهندة پرندگان بهعنوان واژههای مترادف، برای توصیف این بیماری کاربرد دارند. این بیماری معمولاً بهشکل یک بیماری سپتیسمیک و با شیوع و تلفات فراوان بروز مییابد؛ با اینحال اشکال مزمن و خوشخیم آن نیز امکان بروز دارند.
سبب شناسی
سروتیپهای مختلف پاستورلا مولتوسیدا (از جمله سروتیپهای ۱ و ۳ و ۴ سوماتیک)
وقوع و اهمیت اقتصادی
دارای گسترش جهانی است. پاستورلوز بهعنوان عفونتی همهگیر در نواحی متراکم پرورش طیور شناخته میشود و در مزارع پرورش طیور اغلب بهشکل مزمن دوام مییابد. همهگیری حاد بیماری بهعلت حضور استرسهای محیطی و مدیریتی بروز مییابد و ممکن است باعث کاهش تولید تخم گردد. در گلههای مادر به کاهش فعالیت جفتگیری، کاهش باروری و اُفت عملکرد تولیدی گله منجر میگردد.
انتقال
بهدنبال تماس مستقیم پرندگان حساس با پرندگان آلوده و درگیر بهشکل بالینی یا حاملین بهبود یافته، عفونت انتقال خواهد یافت. آلودگیهای محیطی، جوندگان و پرندگان وحشی بهعنوان منابع انتقال غیرمستقیم عفونت مطرح هستند. بستههای آلودة خوراک، لوازم و لباس کارکنان ممکن است عامل انتقال عفونت به مزارع یا مجتمعهای گستردة پروش طیور باشند. احتمال انتقال پاستورلا در داخل گلهها بهدنبال انجام واکسیناسیون، توزین و همچنین در مواقع کاربرد سیستمهای آبخوری کلهقندی افزایش مییابد.
علائم بالینی
میزان درگیری و مرگ و میر به بیماریزایی سویة باکتری و سطح حساسیت پرندگان گله وابسته است. این بیماری دارای اشکال بالینی متفاوت است:
شکل حاد: شاید مرگ اولین تظاهر بالینی بیماری باشد. تب، بیاشتهایی، پرهای ژولیده، خروج ترشحات موکوسی از دهان، اسهال و افزایش تعداد تنفس نیز اغلب قابل مشاهده هستند. سیانوز یا کبودشدگی در بیشتر موارد، اندکی پیش از بروز مرگ ایجاد میگردد و عمدتاً در نواحی بدون پر از جمله تاج و ریش قابل مشاهده است. در ابتدای بروز بیماری، اسهال سفیدرنگ و آبکی است ولی پس از گذشت مدتی به اسهال سبزرنگ و موکوسی تبدیل میشود.
شکل مزمن: یافتهها عموماً در ارتباط با عفونتهای کانونی است. تورم تاج، سینوسها ، مفاصل پاها و بالها ، بالشتکهای کف پا و بورس جناغی اغلب قابل مشاهده است. جراحات اگزوداتیو در حلق و ملتحمه شاید مشاهده شود و تورتیکولیس یا گردنپیچ نیز گاهاً وقوع مییابد. رالهای نایی و دیسپنه هم شاید مشاهده شود.
یافتههای کالبدگشایی
شکل حاد: اکثر جراحات در ارتباط با اختلالات عروقی است. پرخونی عمومی بهطور معمول وقوع مییابد و در وریدهای اُرگانهای احشایی مشخصتر است و شاید بشترین برجستگی را در عروق کوچک مخاط دئودنوم داشته باشد. خونریزیهای نقطهای (پتشی) و اکیموز مکرراً حاضر هستند و شاید گسترش وسیع داشته باشند. خونریزیهای تحت پریکاردی، تحت سروزی، ریوی و رودهای متداولاَند. چربیهای محوطة بطنی هم شاید دچار خونریزی شده باشند. افزایش حجم مایعات پریکاردیال و پریتونئال مکرراً دیده میشود. کبد شاید متورم باشد و معمولاً حاوی نواحی کوچک ، متعدد و کانونی نکروز انعقادی و نفوذ هتروفیلی مشاهده میشود. بوقلمونها در مقایسه با ماکیان با شدت بیشتری دچار درگیریهای ریوی میشوند و پنومونی در این گونه یک پدیدة متداول است. مقادیر فراوانی موکوس چسبنده شاید در مجاری گوارشی از جمله حلق، چینهدان و رودهها مشاهده شود. تخمدانها در پرندگان تخمگذار بهشکل متداول درگیر میشوند. در این شرایط فولیکولهای بالغ تخمدانی ، شل و وارفته بهنظر میرسند و عروق خونی تِک به سختی قابل رؤیت هستند. زردة ناشی از پارگی فولیکولهای تخمدانی شاید در حفرة پریتونئال مشاهده شود. استرومای تخمدان و فولیکولهای نابالغ اغلب پُرخون هستند.
شکل مزمن: شکل مزمن پاستورلوز با حضور کانونهای موضعی عفونت مشخص میگردد. این کانونهای مزمن عفونت، عموماً چرکی میشوند و شاید از نظر آناتومیک انتشار وسیعی داشته باشند. این کانونها اغلب در مجاری تنفسی بروز مییابند ولی احتمال درگیری بافتهای دیگر از قبیل سینوسها و استخوانهای پنوماتیک نیز وجود دارد. پنومونی بهویژه در بوقلمونها متداول است. اِدِم صورت و عفونت ملتحمه و بافتهای اطرافی شاید مشاهده شود. عفونتهای موضعی شاید مفاصل خرگوشی، بالشتکهای کف پایی، حفرة پریتوئن و تخمدانها را نیز درگیر کنند. برای مثال سلولیت کازئوز ریشها و آرتریت سروپورولنت ممکن است در موارد مزمن وجود داشته باشد. عفونت مزمن شاید گوش میانی و استخوانهای کرانیال را درگیر کند و به بروز گردن پیچ منجر گردد. در بوقلمون احتمال بروز مننژیت هم وجود دارد.
آسیبشناسی میکروسکوپی
شکل حاد: تعداد فراوانی باکتری در عروق خونی دچار پرخونی قابل مشاهده است. انعقاد داخل عروقی منتشر و ترومبوزهای فیبرینی در عروق خونی ماکیان و اردکها مشاهده شده است. نفوذ هتروفیلی در ریهها و برخی دیگر از اُرگانهای پارانشیماتوز مشاهده میشود.
شکل مزمن: نفوذ هتروفیلها و فیبرین بهطور برجسته در فضاهای هوایی استخوانها، گوش میانی و مننژ مشاهده شده است. سلولهای غولپیکر چند هستهای اغلب با تودههای نکروزة هتروفیلها در فضاهای هوایی همراه بودهاند.
تشخیص
جداسازی و تعیین هویت پاستورلا مولتوسیدا از نمونههایی همچون خون قلب، کبد و طحال مورد نیاز است. مغز استخوان، خون قلب، کبد، مننژ یا جراحات مزمن برای انجام کشت ارجح هستند. دکستروز استارچ آگار حاوی ۵% سرم ماکیان بهعنوان محیط انتخابی برای انجام کشت در نظر گرفته میشود. در موارد حاد، امکان مشاهدة ارگانیسمهای دو قطبی در گسترشهای خون و اسمیرهای سایتولوژیک تهیه شده از بافت کید و رنگآمیزی شده با گیمسا یا رایت وجود دارد. تشخیص سرولوژیک بیماری در فرم مزمن ارزش کمی دارد و در فرم حاد فاقد ارزش است.
پیشگیری
بهرهگیری از تدابیر مستحکم امنیت زیستی بهمنظور پیشگیری از ورود عفونت به مزارع ضروری است. ریشهکنسازی جوندگان با هدف کاهش در معرض قرارگیری گلهها با پاستورلا مولتوسیدا نیز بسیار مفید خواهد بود. ایمنسازی گلهها در مناطق حضور همهگیر بیماری قابل توصیه میباشد و در مزارعی که دارای سابقة ابتلا به بیماری هستند انجام واکسیناسیون الزامی است. واکسنهای زنده و تخفیف حدت یافتة پاستورلا مولتوسیدا (سویههای CU، PM-1 و PM-9) با روش تلقیح در پردة بال و با دوبار تکرار در طول دورة پرورش (تقریباً در هفتههای ۱۰ و ۱۴) نیز بهمنظور پیشگیری از بروز بیماری مورد استفاده قرار میگیرند. خروسهای گلههای مادر یا سایر گلههایی که دچار استرسهای محیطی هستند بهمنظور ممانعت از بروز واکنشهای ناخواستة ناشی از تجویز سویة CU، ممکن است با سویههای نسبتاً ملایمتر PM-1 و PM-9 واکسینه شوند. تجویز آنتیبیوتیکها یک هفته قبل و یک هفته بعد از کاربرد واکسنهای زندة تخفیف حدت یافته ممنوع است. بهمنظور اجتناب از بروز واکنشهای ناخواستة واکسنهای زنده، میتوان از واکسنهای غیرفعال برای محافظت گلهها بهره برد. کنترل مؤثر بیماری به همسان بودن سویههای مورد استفاده در باکترینها با سویههای در حال گردش و همهگیر پاستورلا مولتوسیدا در منطقه وابسته خواهد بود. در برخی مناطق، کاربرد واکسنهای غیرفعال شدة اتوژن[۲] نیز مورد نیاز است. در حال حاضر در کشور ما از واکسنهای غیر فعال پاستورلا (حاوی سروتیپهای ۱، ۳ و ۴) در دو نوبت بهمنظور ایمنسازی گلههای مولد ماکیان استفاده میگردد.
درمان
استفاده از کیمیاسایکلین ۵۰®، کیمیاکلرتتراسایکلین ۵۰® و کیمیاداکسی ۵۰® در دان بهمیزان ۴۰۰-۲۰۰ گرم در تن یا کیمیاداکسی- اس® در آب آشامیدنی بهمیزان ۵۰۰-۲۵۰ میلیگرم در لیتر علائم بالینی را از بین خواهد برد و مرگ و میر را کاهش خواهد داد. بهرهگیری از سولفانامیدها از قبیل کیمیاتریمتوکس®، کیمیاتریم ۵۰۰ فورت®، کیمیامتوکسوپریم ۲۴۰® و کیمیاپریم ۴۸® نیز در این راستا بسیار مفید خواهد بود.