تواناییهای زیبای یک نقاش
جلال شباهنگی، جلال شباهنگی است و در کار او تأثیر فلان نقاش معروف و یا بهمان هنرمند مشهور دیده نمیشود و این مطلبی است که امروزه بهآسانی در زمینهی نقاشی بهوجود نمیآید و بهآسانی هنرمندی نمیتواند خودش را با صداقت بیان کند و یا نشان دهد.
حدودا از بیستوچندسال پیش شباهنگی آرامآرام شیوهی کنونیاش را پیدا کرد و در این زمینه گام برداشت و آرامآرام در گوشهای از تهران مناظری را خلق کرد که باید به آنها سرزمینهای رویایی ایران نام نهاد. سرزمینهایی که او نقاشی میکند مملو از تپههای خالی و مخملی بدون جنبندهایست که در گوشه و کنار آن درختانی در دوردست بهآرامی از نسیم زلالی تکان میخورند و گویی در میان آنها دهکورهای برخلاف همهی دهکورههای کوچک و بینام و نشان ایران، بهدور از تاریخ و ارتباط انسانی و بدون جلب ترحم و نمایش فقر و فلاکت، با سکوتی کویری زندگی خودشان را میگذرانند. این مناظر ساده و خاکی مانند خود شباهنگی غرق در سکوت و انزوا، زیباترین لحظات سرزمینی را نشان میدهند که بهآسانی باور میکنیم بخشی از سرزمین ایران هستند که ما فراموششان کردهایم و شباهنگی با نمایشگاههایی از کارهای خود، دوباره آنها را در اذهان ما زنده میکند و به یادمان میآورد که هنرمند چیرهدستی با تکنیکی قوی و اجرایی بس ماهرانه در کنار ما، آرام و بیهیاهو و ادعا، شعرهای تصویری نابی با رنگآمیزی سرشار و غنی اما فروتنانه میسراید.
![](https://cdn1.darz.art/DarzImages/ArtWork/f1400b10-55a1-4792-8f0d-57899c85a044/artwork_637616263216596013_thumb_1680_880.jpg)
جلال شباهنگی | بدون عنوان | 1389 | رنگ ماشین روی بوم | 89 × 139 سانتیمتر
نقاشیهای جلال شباهنگی آن بخش گمشده از نقاشی معاصر ایران است که تماشاگر ایرانی را بهآسانی همراه خود از دوران طبیعتسازی به فضا و ذهنیت مدرن امروز دنیا میکشاند؛ بدون آنکه تماشاگر طی چنین سفری احساس بیگانگی کند و در فضای مدرن امروز نقاشی دنیا معلق بماند.
جلال شباهنگی عین خودش را نقاشی میکند. خودش را که انسانی است گوشهگیر اما پرتلاش، زنده و با ذهنیتی باز و امروزی که بدون تکلف و تنها و باصفا و فروتنی زندگی سادهای میکند.
تابلوهای شباهنگی مفهوم صفا و زندگی فروتنانه را به بهترین وجه نمایش میدهد و حتی گروه دیگری از کارهای او که مملو از درختان و فضاهای جنگلی است، علیرغم شلوغی شاخه و برگها، اما خلوت و منزه، فضایی باصفا و خالص را نشان میدهند. تابلوهای جنگلی شباهنگی در واقع همان مجموعه درختانی هستند که در میان تپههای مخملی در گوشهای خلوت حضور دارند و نگاه کنجکاو و پرسندهی تماشاگر را به خود جلب میکنند که زیر این درختان چه میگذرد. آیا جویباری زلالی و منزوی از ابتدای تاریخ تاکنون همچنان بیوقفه از میانشان میگذرد و آواز میخواند و یا دهکورهای افسانهای و پاک و تمیز، رویاییترین زندگیهای طبیعی را میکند و یا خیلی خیالپردازیهای زیبای دیگر که با دیدن تابلوهای شباهنگی دوباره بیدار میشوند و زنده میشوند و لحظههای تماشا را به اوج میرسانند.
ذهنیت مدرن شباهنگی، ذهنیتی بهدور از نمونهها و چهارچوبهای جاریست. او دستنخوردگیها و سلامت طبیعت را به شکلی بدیع و جدید نشان میدهد. سکوت را به شکلی جدید نشان میدهد. نوستالژیهای گمشدهی آرامش طبیعت را برای ذهنهای پرآشوب و آرزومند، به شکلی جدید نشان میدهد. سرزمین وجود انسان را و عطش درون آن را به شکلی جدید نشان میدهد. خویشاوندی مادرزادی بدن و خاک را و دشت و دمن و کوه و جنگل با گوشت و پوست انسان به شکلی جدید نشان میدهد. شباهنگی خواستهای بکر و طبیعی انسان را به شکلی ساده و جدید در دسترس نگاه قرار میدهد و اینها را با ذهنیتی مدرن اما بدون پیچیدگیهای لايقرأ بازگو میکند. روایتهای او روایتی تازه است که با سادگی و صمیمیت بیان میشود و تماشاگر بدون مشکل آن را درک میکند و همراه شباهنگی سبکبالانه عروجی زیبا میکند.
![](https://cdn1.darz.art/DarzImages/ArtWork/e78904b8-b3d4-4f83-9790-0683e80f0a63/artwork_637987504666613295_thumb_1680_880.jpg)
جلال شباهنگی | بدون عنوان | رنگ روغن روی مقوا | 31 × 40 سانتیمتر
جلال شباهنگی بهظاهر دو موضوع متفاوت را در تابلوهای گوناگون خود مطرح میکند. اکثر آثار او مناظر باز و درندشتی از تپهها و سرزمینهای تمیز خاکی و کویریست که در عین سکوت و خلوتی، جریان زندهای را مثل خون زیرپوست در آنها میبینیم. این کارها همان آثاریست که به شباهنگی چهرهی هنرمندی ویژه و صاحبدید و شیوهای اختصاصی را میدهد و اکثر تماشاگران خبره و اهل فن شباهنگی را با چنین آثاری میپسندند و میل دارند همیشه همراه او در چنین سرزمینهای نابی به سیر و سیاحت بپردازند. و در نتیجه در برابر تابلوهای درختان و فضاهای جنگلی او توقف نمیکنند و به میان چنین مناظری قدم نمیگذارند، چنین چشماندازهایی را بکر و اختصاصی نمیدانند. اما به نظر من فراموش میکنند که همانطور که قبلاً گفته شد تابلوهای جنگلی شباهنگی همان بخش تعریفنشدهی مجموعه درختان دوردست در تابلوهای تپهها و دشتهاست که شباهنگی از نزدیک به آنها نگریسته و تماشاگر را همراه خود به میان پر طراوت آنها برده است و همانطور که مشاهده میشود در میان درختان هم فضایی خلوت، تنها و دستنخوردهای طبیعی است و دهکورههای خالی و خیالی شاید کمی آنطرفتر و در پشت انبوه درختان قرار دارد. شاید زندگی زیبای طبیعی نیز همانجا همراه جویباری ظریف و آشنا جاریست. شاید بهترین آرامش دنیا برای ما تماشاگران خسته و شکننده و آسیبدیدهی امروزی، همانجا حضور دارد.
تابلوهای شباهنگی هرکدام پنجرهای است که در برابر چشمهای آرزومند تماشاگر باز میشود و او را به سرزمینهای بکر و پاکی دعوت میکند که از ازل به او تعلق داشته و او امروز آنها را همراه دلپاکیها و دلبازیهای شفاف خود از دست داده و فراموش کرده است و بهجای چنین مناظری به چشماندازهایی عادت کرده است که بس تکراری است. هوایش آلوده شده، جویبارهایش گلآلود است، طبیعتش دستکاری شده و انواع جانوران خطرناک در گوشه و کنار آن درصدد گزیدن و دریدن انسان امروزی هستند. بههمینسبب نقاشیهای شباهنگی به افسانه میمانند. بسان قصههای کودکی است که همهچیز در آنها زیباست و رنگها چه روشن چه تیره، چه سرد و چه گرم همه شیرین و دلکش هستند و یادآوری آنها ما را به غم مطبوعی میبرند. ما را از جهان آزاردهندهی اطرافمان جدا میکنند و انسانیت ناپیدای ما را که در گوشه و کنار ذهن و جسممان هنوز وجود دارد نوازش میدهند.