در باره ترجمه
ترجمه از آن کارهاي پر زحمتي است که هيچوقت به چشم نميآيد. ترجمه برگرداندن يک اثر هنري يا علمي به يک زبان ديگر است. در ظاهر، يک فرهنگ لغت و يک فرد تاحدودی آشنا به زبان مبدا برای هرنوع ترجمهای کافيست. اما واقعيت ماجرا اين نيست.
هميشه عدهاي هستند كه ترجمه را کاري پيش پا افتاده و ساده ميدانند و فکر ميکنند با استفاده از ديکشنري ميتوانند همه لغات را ترجمه کنند. ولي وقتي دست به قلم ميشوند، ميبينند كه كاري از پيش نميبرند.
آيا واقعا ترجمه، همين پيدا کردن لغات در ديکشنري است؟ اگر اينطور است پس اين مشکل از کجا ناشي ميشود؟
افرادي که در مورد ترجمه اينگونه فکر ميکنند تجربهاي در اين زمينه ندارند. پيدا كردن لغات در ديكشنري تنها يكي از مراحل ترجمه است؛ ولي همان هم بسيار مهم است. اينكه در فرهنگ لغت اولين معني را براي كلمهاي پيدا كنيد و در متن استفاده كنيد، همان اتفاقي است كه براي بسياري از دانشجويان ميافتد و در دارالترجمهها به چشم ميخورد. در هيچ زباني دو کلمه هم معني کامل پيدا نميشود.
اين بدين معناست که ممکن است کلمات معناي مشابه داشته باشند اما کاربرد آنها در جملات متفاوت است و نميتوان اين کلمات را به جاي يکديگر استفاده کرد. مترجم بايد اين آگاهي و دانش را داشته باشد تا هميشه بهترين و مناسبترين کلمه را براي ترجمه خود استفاده کند تا نزديکترين معني و کاربرد را به واژه اصلي داشته باشد.
تصور اینکه ترجمه کار سادهای است و با یک فرهنگ لغت معمولی انجام میشود، تصوری است که از ناآگاهی از این فرایند پیچیده ایجاد میشود. ترجمه فرایندی است که نیازمند هوشیاری کامل و آگاهی تمام و کمال از جنبههای مختلف چند زبان دارد.
چه عوامل ديگري در ترجمه دخيلند
مهمترين عامل تسلط مترجم به هر دو زبان است.
پیتر نیومارک ميگويد ترجمه به چند عامل بستگی دارد که مترجم بايد آنها را مورد توجه قرار بدهد:
الف) عامل فرهنگی. ترجمه ابزاری فرهنگی است. از سويي متن اصلی را تا آنجا که لازم است باید تغییر داد تا با فرهنگ مقصد سازگاری پیدا کند و از سوي ديگر متن اصلی باید با کمترین تغییر ترجمه شود تا بیانگر شیوه تفکر و بیان ملتی دیگر باشد.
عامل زبانی از ديگر عوامل تاثيرگذار در ترجمه است. مترجم باید تا حد امکان کلمات و تعبیرات نویسنده را به کار ببرد و از این راه زبان مقصد را غنی کند و از طرف ديگر از به کار بردن کلمات و تعبیرات نویسنده که زبان مقصد را فاسد میکند، پرهیز کند.
ب) عامل اخلاقی. بدين معنا که مترجم باید لفظ به لفظ به نویسنده متعهد باشد؛ اما در عين حال باید به روح اثر هم متعهد باشد.
ج) عامل زیباشناختی. مترجم باید با نقض قراردادهای عرفی زبان مقصد و آشناییزدایی، غرابت زبانی متن اصلی را تا حد امکان به ترجمه منتقل کند.
مکانیسم درک و انتقال معنی در ترجمه که در ذهن مترجم اتفاق میافتد و متأثر از ملاحظات متعدد از جمله ملاحظات زبانی و فرهنگی است با روح مترجم در ارتباط است.
در پايان
این ایده که فقط به صرف داشتن فرهنگ لغت میتوان ترجمه کرد کاملا مطرود است. نگاهی به ترجمههای ماشینی برخی از سایتها و نرمافزارها که فقط به برابرسازی برای کلمات میپردازند، موید این امر است و این ترجمه باز هم برای ویرایش و آمادهسازی نهایی نیازمند هنر انسانی است. ترجمه فقط کنار هم گذاشتن کلمات نیست؛ بلکه چیدمان هنرمندانه کلمات در قالبها و ساختارهای با معنا و زیباست. اگر ویژگیهای یک مترجم خوب را نگاه کنیم میبینیم که ترجمه آنچنان که به نظر میرسد ساده نیست.
ترجمه چيزي بيشتر از كنار هم قراردادن لغات است. تسلط مترجم به هر دو زبان اهميت فوقالعاده اي دارد. درک و فهم صحيح مترجم از متن و برگرداندن آن به گونهاي که به سبک و زبان نويسنده باشد،مسائلي است که ترجمه را شکل ميدهد.