بحران مدیریت آب
در ماههای اخیر بحث درباره بحران آب در میان دولتمردان و محافل علمی بالا گرفته که نشانهای بر عمق وگستردگی آن و لزوم یافتن راههای عملی برای مقابله با این بحران است. دامنه این بحران اگرچه بسیار وسیع بوده و همه مصرف کنندگان آب را در بر میگیرد، ولی با توجه به این که بیش از 90 درصد منابع آبی در بخش کشاورزی مصرف میشوند، در این رابطه بیشترین توجه به این بخش معطوف شده است.
منابع آبی بخش کشاورزی از آبهای سطحی مانند رودخانهها و همچنین از منابع آب زیرزمینی تأمین میشوند. استفاده از منابع آب سطحی از دیرباز در کشورمان معمول بوده و نکته جالب آن که کلیه امور با مشارکت بهره برداران انجام میشده و دولت در آن نقشی نداشته است. پس از تصویب قانون ملی شدن آب و همچنین سرمایه گذاری دولت در مهار آبهای سطحی از طریق ایجاد سد، دخالت دولت در بهره برداری از آبهای سطحی افزایش یافته و چون این امر بدون مشارکت بهره برداران واقعی انجام شده، مشکلات زیادی را ایجاد کرده است. از سوی دیگر اشتیاق زیاد دولتها در چند دهه اخیر به ایجاد سد که در برخی موارد تحت فشارهای سیاسی و بدون توجیه اقتصادی و ملاحظات زیست محیطی انجام گرفته، به خشک شدن دریاچهها و تالابها منجر شده است. علیرغم این مشکلات، بهره برداری از آبهای سطحی در مقایسه با آبهای زیرزمینی از نظم بهتری برخوردار است و کشاورزان متناسب با آب دریافتی بر مبنای سطح زیر کِشت یا حقابه، مبلغی را به عنوان آببها میپردازند. این شیوه پرداخت آببها از دیرباز مورد انتقاد بوده، چرا که به استفاده بیرویه از آب دامن میزند و به همین دلیل از برنامه سوم توسعه دولت مکلف شده که آببها را بر اساس حجم آب تحویلی تعیین کند. اما از آنجا که این امر مستلزم سرمایه گذاری در ساخت و نصب کنتور در مزارع است، این روش تاکنون محقق نشده است. انتقاد دیگری که از سوی بسیاری از اقتصاددانان کشاورزی مطرح شده، در رابطه با میزان آببها است. اعتقاد غالب آن است که قیمت واقعی آب بسیار بیشتر از آببهای دریافتی کنونی بوده و این امر موجب استفاده بیرویه از آب و کاهش انگیزه کشاورزان درسرمایه گذاری و پذیرش روشهای نوین آبیاری شده است.
اما مشکل بهره برداری از آبهای زیرزمینی در مقایسه با آبهای سطحی آن است که این آبها از دید بهره برداران پنهاناند و آنان نمیتوانند عمق فاجعهای را که در حال وقوع است دریابند. عدم تعادل فزاینده میان برداشت و ورودی آبهای زیرزمینی سبب شده که بسیاری از دشتهای کشور از سوی وزارت نیرو به عنوان دشتهای بحرانی معرفی شوند.
آثار بحران
برداشت بیرویه و بیش از توان آبخوانها در مرحله نخست سبب پایین رفتن سطح سفره آب زیرزمینی شده و کشاورزان برای دسترسی به آب مورد نیاز مجبور به افزودن عمق چاهها شدهاند. در بسیاری از دشتها این کار موجب نفوذ آبهای شور و در نتیجه شور شدن آب شده است. در نتیجه کشاورزان مجبور به تغییر الگوی کِشت خود و وارد کردن محصولاتی شدهاند که به شوری سازگاری بیشتری دارند.
افزون بر این، افزایش شوری خاک موجب کاهش عملکرد محصولات شده است
یکی دیگر از اثرات پایین رفتن سفره آب زیرزمینی، فرو نشست زمین است. این اتفاق موجب از دست رفتن بخش زیادی از منابع آب برای همیشه خواهد شد. این پدیده در بسیاری ازدشتهای کشور به ویژه در استانهای فارس و خراسان مشاهده شده است.
برداشت بیرویه و تراز منفی آب زیرزمینی فراتر از اثرات زیست محیطی، دارای اثرات اقتصادی و اجتماعی گستردهتری است. کاهش میزان آب و شوری آن سبب شوری زمین و از بین رفتن خاک زراعی و کاهش تولید و درآمد شده و فقر را گستردهتر میسازد. این مسأله روند مهاجرت روستاییان را شتابان ساخته و در نبود مشاغل مولد در شهرها، آنان جذب مشاغل کاذب شدهاند.
دیگران چه کردهاند؟
برداشت بیرویه از منابع آب زیرزمینی صرفاً مربوط به کشورمان نبوده و بیشتر کشورهایی که در مناطق خشک و نیمه خشک قرار گرفتهاند، با این مسأله مواجه بوده و برای آن چاره اندیشی کردهاند. بنابراین توجه به تجربیات آنان میتواند برای ما آموزنده باشد. در هندوستان پس از انقلاب سبز، تولید محصولات با حفر چاه و استفاده از آبهای زیرزمینی با سرعت گسترش یافت. افزون بر این، پرداخت یارانه به برق کشاورزی این روند را تشدید کرد. دولت از چند سال پیش هماهنگ با برنامه اصلاحات اقتصادی و با حذف یارانه برق و محدود ساختن ساعات استفاده از برق کشاورزی به 8 ساعت در روز با این مسأله مقابله کرده است. در چین این مسأله ابعاد گستردهای داشته و از طریق اخذ آببها و کنترل میزان برداشت اقدام شده است. یکی از تجربههای موفق در این زمینه تشکیل انجمن آببَران در بارسلونای اسپانیا در سال 1976 است که به دنبال پایین آمدن کیفیت و کمّیت آب زیرزمینی در این منطقه ایجاد شده است. انجمن آببَران ابتدا با پشتیبانی دولت تشکیل و مهمترین وظیفه آن برقراری پایداری در آب سفره زیرزمینی بود. امروزه این انجمن اقدام به برگزاری نشستهای عمومی، برطرف کردن دعواها، بررسیهای گروهی فنی و کارشناسی و سیاست گذاری آب میکند.
ما چه باید بکنیم؟
ابعاد اقتصادی-اجتماعی و زیست محیطی پایین رفتن آبهای زیرزمینی چنان گستردهاند که برای مقابله با آن باید با فوریت و جدیت دست به کار شد. در این راستا باید پذیرفت که برای حل بحران مدیریت آب به همکاری نهادهای دولتی و جامعه کشاورزان نیاز است. برای شروع کار باید این نکته را به یاد داشته باشیم که نسلهای پیشین در استفاده از آبهای سطحی و زیرزمینی بر مبنای حقابه به خوبی عمل کرده و بر اساس آن در هزینهها نیز مشارکت کردهاند. از زمان ورود دولت به عرصه آب، کشاورزان از ساختار مدیریت آب حذف شده و به نظر میرسد که این نقطه آغاز مدیریت بحران آب در کشور بوده است. بر این اساس برای اصلاح ساختار مدیریت آب باید از تشکلهای کشاورزی کمک گرفت. برای این کار نیازی به ایجاد تشکلهای جدید نیست و تعاونیهای روستایی و تولید کنونی میتوانند با حمایت وزارت نیرو به این مهم وارد شوند. با ایجاد انگیزه میتوان از این تعاونیها به عنوان بازوی اجرایی برای کنترل استفاده از آبهای زیرزمینی به خوبی بهره گرفت. از طریق این تشکلها میتوان عمق فاجعه را برای کشاورزان تشریح و حمایت آنان را جلب کرد. افزون بر این، باید به اقداماتی مانند محدود ساختن ساعات استفاده از پمپها از طریق کنترل برق کشاورزی اقدام کرد. نصب کنتورهای هوشمند و واگذاری کنترل آن به تشکلها و بستن چاههای غیرمجاز نیز با همکاری تشکلها و پرداخت غرامت به صاحبان آنان باید در دستور کار قرار گیرد. در دشتهای بحرانی تشویق کشاورزان به الگوی کِشت محصولات با مصرف آب کمتر ضروری است. در دشتهای ممنوعه باید با پرداخت مبلغی به کشاورزان به عنوان “حق نکاشت” بخشی از زمینها را از چرخه تولید خارج و آیش را وارد تناوب زراعی کرد.
سخن آخر آن که برای خروج از بحران آب باید به مجموعهای از اقدامات پیش گفته شده از همین امروز دست زد، چرا که فردا خیلی دیر است.