داستان آب در ایران
مطلبی که ذیلا میآید حاصل مصاحبه و گفتگوی طولانی حمید طراوتی با دو تن از برجستهترینکارشناسان آب و کشاورزی و محیط زیست کشور: مهندس مهدی زرعکانی و دکتر محمد حامدی مدیر عامل و ریس هیات مدیره شرکت مهندسان مشاور رویان است. دادههای ارایه شده عمدتا از وزارت نیروست. این مطلب طی چند قسمت خلاصه شده خواهد آمد.
(سرانه جهانی دسترس پذیری آب. سال ۲۰۲۵ )
سرانه کم تر از ۵۰۰ متر مکعب. قرمز : کمبود شدید آب
نارنجی: کمبود آب . سرانه ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ متر مکعب
زرد: تنش آبی. سرانه ۱۰۰۰ تا ۱۷۰۰ متر مکعب
آبی: کفایت آب. سرانه ۱۷۰۰ تا ۴۰۰۰ متر مکعب
آبی پر رنگ: فراوانی آب. سرانه ۴۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ متر مکعب
سورمه ای: اضافه آب. سرانه بیش از ۱۰۰۰۰ متر مکعب
قهوه ای: اطلاعات وجود ندارد
داستان آب در ایران
ابتدا بد نیست به آمار زیر نگاه کنیم:
حجم کل بارشی که سرزمین ایران سالانه دریافت می کند ۴۱۳ میلیارد متر مکعب است.
۲۹۶ میلیارد متر مکعب از این آب تبخیر میشود.
۴۴ میلیارد آن در درزها و شکافهای زمین فرو میرود و به سفرههای زیر زمینی وارد میشود و آنها را تغذیه میکند.
۷۳ میلیارد متر مکعب از آن نیز به صورت رودخانهها و سیلها و روان آبها جریان مییابد.
۱۹ میلیارد متر مکعب از ۴۴ میلیارد متر مکعب آبی که به زیر زمین نفوذ میکند دیگر بار به صورت چشمههای کوهستانی ( یا چشمههای سازندهای سخت) سر از سطح زمین بیرون می آورد. ( مانند چشمههای زاگرس و الوند و غیره)
۲۵ میلیارد از این ۴۴ میلیارد متر مکعب آب در سفرههای آب زیر زمینی میماند و دشتها و چاهها را تغذیه میکند.
به جز این ۴۱۳ میلیارد بارش اما ۱۳ میلیارد متر مکعب آب هم از آبخوانهای خارج از کشور و از طریق رودخانههای مرزی (مانند ارس در آذربایجان) وارد کشور میشود. همچنین در ازای آن ۱۰ میلیارد نیزاز کشور خارج میشود.
لذا جمع منابع آب سطحی در ایران ۱۰۵ میلیارد متر مکعب است و ۲۵ میلیارد متر مکعب نیز هر سال به زیر زمین میرود و آبخوانها را تغذیه میکند. بنابراین کل آب تجدید پذیر کشور سالانه ۱۳۰ میلیارد متر مکعب است.
البته در عمل تقسیم آب پیچیدهتر از این است و مثلا بخشی از آبی که در رودخانهها جریان مییابد نیز به زیر زمین نفوذ میکند. اما از این پیچیدگیها میگذریم زیرا چندان تغییری هم در تابلوی کلی ایجاد نمیکنند.
سالانه ۲۵ میلیارد متر مکعب آب دشتها و آبخوانهای سراسر کشور را تغذیه میکند. اما در عمل ما کم و بیش 53 میلیارد آب را هر ساله از سفرههای آب زیر زمینی بیرون میکشیم. بحران آب زیر زمینی کشور که اکنون با آن روبروییم ناشی از این پدیده است.
چگونه میتوان از ورودی ۲۵ میلیارد متر مکعبی ۵۳ میلیارد آب برداشت؟ پاسخ آن است که ما هر سال بخشی از ذخیره تاریخی آب زیر زمینی را برداشت میکنیم. این ذخیره سالها و قرنهاست که در زیر زمین ایران بوده است. کشور بدان نیاز نداشته و این آب همچنان در زیر زمین محبوس مانده بوده و هر سال هم با آب بارش تغذیه میشده است. اما در ۴۰ - ۵۰ سال اخیر با پدیدار شدن موتورهای درون سوز و افزایش نیاز به غذا مقدار معتنابهی آب از سفرههای آب زیر زمینی بیرون کشیده شده. مقداری بسیار بیشتر از سرعت تغذیه آبخوانها و چنین است که سطح سفرههای آب پیوسته پایین و پایین تر رفته است و همچنان میرود.
اگر ۱۳۰ میلیارد متر مکعب آب تجدید شدنی را به ۱۰ میلیون نفر جمعیت ایران در سال ۱۳۰۰ شمسی و یا به ۳۰ میلیون نفر جمعیت سال ۱۳۵۵ ویا به ۸۰ میلیون نفر جمعیت زمان حال تقسیم کنیم ارقام بسیار متفاوتی برای سرانه آب به دست میآید و سرانه آب بسیار کاهش پیدا میکند. سرانه آب در دسترس که در سال ۱۳۵۱ قریب ۴۰۰۰ متر مکعب بود اکنون به 1600متر مکعب کاهش یافته است. این کاهش محدودیتهایی را بر ما تحمیل میکند. دیگر نمیتوان مانند گذشته آب مصرف کرد. نمیتوان بدون برنامهریزی آب را به هر پروژه ی اختصاص داد. باید اندیشید…
مصرف ، شکل سر زمین
به طور کلی یک علت بحران کمبود آب به افزایش جمعیت بر میگردد. جمعیت ما از حدود 33 میلیون نفر در اوایل انقلاب در حال حاضر به 80 میلیون نفر افزایش یافته و این جمعیت به غذا نیاز دارد. به علاوه تغذیه و الگوی تغذیه نیز بسیار تغییر کرده و آب بر شده است. بسیاری از طبقات مردم از زنجیره غذایی بالا رفتهاند و غذاهای پروتئینی بیشتری مصرف میکنند. مصرف گوشت و تخممرغ و شیر و لبنیات و بستنی و غیره شدیدا افزایش یافته است. تولید همه اینها نیازمند مصرف غله است و غله بیشتر هم آبش تر است. افزایش تقاضای آب از نظر کیفی و کمی باعث میشود با کمبود آب مواجه شویم. مساله بعدی این است که آبی که در اختیار ما قرار میگیرد به صورت یکنواخت و توزیع شده در اختیار ما نیست. آن طور نیست که هر زمان اراده کردیم بتوانیم از آن استفاده کنیم. ممکن است از 130 میلیارد متر مکعب آب تجدید پذیر ما 30 میلیارد آن فقط در یک ماه نازل شود و از دسترس ما خارج شود. پس تواتر سیل و خشکی داریم.
شکل سرزمین هم در کمبود آب ایران بسیار موثر بوده است. مردم معمولا به جایی میروند که آب هست. اما در ایران از همان زمانهای بسیار قدیم امنیت اهمیت بیشتری داشته و مردم به جایی میرفتهاند که امنیت داشته باشد. استقرار و اسکان مردم جنبه ژئو پولیتیکال داشته و در مرکز فلات مستقر شدهاند. عمده مردم در شمال زاگرس و جنوب البرز ساکن شدهاند که در این محدوده نسبت به نیمرخ شمالی البرز و نیمرخ جنوبی زاگرس آب خیلی کم است. در واقع جمعیت زیادی در منطقهای که خشک و فرا خشک است مستقر شده است چون عامل استقرار جمعیت تنها آب نبوده و امنیت اهمیت بیشتری داشته است. هفتاد درصد مساحت کشور ما جزو مناطق خشک و فراخشک است و عمده جمعیت کشور هم در همان جا ساکن است. از زمان ساسانیان و قبل از آن همواره هجوم به ایران وجود داشته. مانند هجوم خزرها. بعد هجوم عربها پیش آمده و سپس مغولها و اقوام آسیای میانه و غیره. در مجموع مردم همیشه در معرض تهاجم بودهاند و امنیت اولویت اول آنها بوده. در میبد آسیاب آبی هست که شاهکار مهندسی است و سنگ آسیاب آن با آب یک قنات میچرخد. این آسیاب کاملا مخفی بوده و به گونهای ساخته شده که هیچ کس متوجه نمی شود که در اینجا چنین آسیاب بزرگی هست. این نشان می دهد که چه قدر مردم از تاراج و غارت دزدان و مهاجمان هراس داشته اند. حوضه جنوب زاگرس شامل مناطقی مانند خوزستان ، کرمانشاه، حوضه کرخه، حوضه دز، حوضه کارون و غیره بزرگ ترین منبع آب ایران را در خود جای داده است. اما نسبت فلات مرکزی بسیار کم است. 20 درصد روانابهای کشور هم در حوضه خزر و در شمال البرز جاری می شود. و بخش مرکزی تنها 30 درصد از آب تجدید پذیر را در اختیار دارد. اما در حال حاضر 63 درصد جمعیت در جایی مستقر هستند که تنها 30 درصد آب داریم.
تفاوت میزان آب دریافتی و تجدید شدنی بخشهای مختلف کشور چندان در ایجاد بحران آب نقش ندارد. آن چه اهمیت دارد میزان استقرار جمعیت در این نواحی ست. جمعیت ایران در بخش مرکزی آن جمعیت بستهای بوده که همواره مورد هجوم قرار می گرفته و روابط محدودی داشته و مبادلات مواد غذایی چندانی هم نداشته . در نتیجه هر جمعیتی سعی میکرده برای خود کشاورزی داشته باشد. در نتیجه در یزد با 50 میلی متر باران، کشاورزی میکردهاند و در گیلان نیز با 2000 میلی متر بارندگی کشاورزی میکردهاند. چون همه میباید خود را سیر میکردهاند. در نتیجه اکنون 63 درصد از جمعیت 80 میلیون نفری کشور در حوضه مرکزی ساکناند، جایی که 30 درصد آب کشور را دارد. این منطقه از حوضه دریاچه ارومیه و تبریز تا فلات مرکزی و کرمان و اصفهان غیره را شامل میشود. تهران نیز در همین حوضه قرار میگیرد. تفاوت میزان آب در این مناطق به شرح زیر است:
در حوضه دریاچه ارومیه که تبریز را نیز در بر میگیرد سرانه آب 1377 متر مکعب است.
سرانه کل فلات مرکزی 1500 متر مکعب است.
در حوضه فلات قرقوم که خراسان بزرگ را در بر میگیرد سرانه آب 550 متر مکعب است.
در خوزستان 5000 متر مکعب است.
در حوضه رودخانههای مرزی سرانه آب 7000 متر مکعب است. ( در مناطقی مانند سردشت و بانه و پیرانشهر. این مناطق جمعیت کمی دارند)
تفاوت حوضهها در سرانه آب نشان دهنده این است که در بعضی مناطق با کمبود جدی آب روبرو هستیم. اینجا در فقدان یک نظام آمایشی و به دلایل اقتصاد سیاسی، جمعیت در مناطق کم آب ساکن شده است. در این فضا پخش جمعیت متناسب با پتانسیلهای آبی اتفاق نمیافتد.