مشتری بیسواد یا طراح بیحوصله؟
کارفرمای بیسواد وجود ندارد !
با توجه به تجربهای که در چند سال گذشته در خصوص طراحی گرافیک و همچنین شناخت از بخشهای مختلف بازار کسب کردهام، حالا میتوانم که جمله همیشگی خود را نقض کنم: امان از دست کارفرمایان بی سواد!
اما حالا نظرم کاملا عوض شده و میگویم: امان از طراحان بیسواد، امان از طراحان بیحوصله، امان از طراحان و شرکتهایی که فقط به فکر این هستند که کاری را سفارش بگیرند و سفارش را تحویل دهند حالا با هر قیمت و با هر کیفیت!
خوب است دیگر، برای طراحان و هنرمندان بخش گرافیک که وقتی به هم میرسیم و برای یک دیگر شاخ و شانه میکشیم، زمانی که وقت دفاع از طرحهای آبکیمان میرسد، در اولین قدم، مشتری (کارفرمای) زبان بسته را محکوم کرده و او را دلیل اصلی این کار میدانیم.
انگار فراموشمان شده کارفرمای ما گرافیک یا هنر تبلیغات نمیداند.
اگر یک طراح یا شرکتی که سفارش کار بازار را گرفته آگاهانه و متعهدانه با سفارش خود برخورد کند، به راحتی میتواند مشتری خود را قانع کند از طرحی که به صورت کاملا حرفهای انجام شده استفاده کند. هر چقدر هم که کارفرما بخواهد حرف خودش را هم بزند یاز هم این طرح است که برنده میشود. حالا شاید بپرسید این موضوع غیرممکن است! دلیل میآورم.
هر گاه سفارشی از طرف کارفرمایانی به اصطلاح بیسواد که در بعضی موارد واقعا هم همین طور است، سفارشی داشتم در ابتدا با صحبت مفصل در مورد کارشان و هدف اصلی از انجام آن کار تبلیغاتی را میپرسیدم. با توجه به اینکه این قشر از کارفرمایان زیاد حوصله به کارگیری ادبیات خاص و اصطلاحات حرفهای نیستند و دوست دارند که در سریعترین زمان ممکن کارشان انجام شود که در بیشتر آنها، قیمت تمام شده کار برایشان بسیار اهمیت دارد و جالب اینجاست که همین کار سفارش داده را همیشه قبلتر با قیمت نازلتری انجام دادهاند!
در هر صورت با توجه به خلق و خوی این نوع مشتریان کنار آمده و منظور اصلی آنها را فهمیدهام.
بعد از دادن سفارش کار خود و تاکید بر استفاده از رنگها یا المانهای خاص (به اصطلاح بازاری) زمان تحویل را پرسیده و مثل همیشه بدون پیش پرداختی میروند.
حال از اینجا به بعد است که همه چیز اتفاق میافتد!
در حالت اول طراح بدون در نظر گرفتن هیچ موضوعی سفارش را عینا انجام داده و خود را زیاد درگیر مسایل دیگری نمیکند. در واقع فاجعه در همین لحظه رخ میدهد.
در حالت بعدی طراح با کمی تامل اصلاحاتی روی انجام داده و سعی میکند تا جایی که میشود طرحش نزدیک به خواسته مشتریاش باشد که باز خدا خیرش دهد.
در حالتی هم طراح بدون در نظر گرفتن خواستههای مشتری طرح مد نظر خودش را طراحی کرده و به قول خودش سنگ تمام گذاشته، اما زمانی که با مشتری خود مواجه میشود و با بیتوجهی مشتری مواجه میشود و اینکه توان قانع کردن آن را ندارد، ابتدا دلسرد شده و بسیار عصبانی میشود و از آنجایی که نمیتواند مشتریاش را از دست بدهد مجبور میشود دقیقا همان کاری را باید کند که مشتری خواسته است.
خوب است دیگر، برای طراحان و هنرمندان بخش گرافیک که وقتی به هم میرسیم و برای یک دیگر شاخ و شانه میکشیم، زمانی که وقت دفاع از طرحهای آبکیمان میرسد، در اولین قدم، مشتری (کارفرمای) زبان بسته را محکوم کرده و او را دلیل اصلی این کار میدانیم.
انگار فراموشمان شده کارفرمای ما گرافیک یا هنر تبلیغات نمیداند.
اگر یک طراح یا شرکتی که سفارش کار بازار را گرفته آگاهانه و متعهدانه با سفارش خود برخورد کند، به راحتی میتواند مشتری خود را قانع کند از طرحی که به صورت کاملا حرفهای انجام شده استفاده کند. هر چقدر هم که کارفرما بخواهد حرف خودش را هم بزند یاز هم این طرح است که برنده میشود. حالا شاید بپرسید این موضوع غیرممکن است! دلیل میآورم.
هر گاه سفارشی از طرف کارفرمایانی به اصطلاح بیسواد که در بعضی موارد واقعا هم همین طور است، سفارشی داشتم در ابتدا با صحبت مفصل در مورد کارشان و هدف اصلی از انجام آن کار تبلیغاتی را میپرسیدم. با توجه به اینکه این قشر از کارفرمایان زیاد حوصله به کارگیری ادبیات خاص و اصطلاحات حرفهای نیستند و دوست دارند که در سریعترین زمان ممکن کارشان انجام شود که در بیشتر آنها، قیمت تمام شده کار برایشان بسیار اهمیت دارد و جالب اینجاست که همین کار سفارش داده را همیشه قبلتر با قیمت نازلتری انجام دادهاند!
در هر صورت با توجه به خلق و خوی این نوع مشتریان کنار آمده و منظور اصلی آنها را فهمیدهام.
بعد از دادن سفارش کار خود و تاکید بر استفاده از رنگها یا المانهای خاص (به اصطلاح بازاری) زمان تحویل را پرسیده و مثل همیشه بدون پیش پرداختی میروند.
حال از اینجا به بعد است که همه چیز اتفاق میافتد!
در حالت اول طراح بدون در نظر گرفتن هیچ موضوعی سفارش را عینا انجام داده و خود را زیاد درگیر مسایل دیگری نمیکند. در واقع فاجعه در همین لحظه رخ میدهد.
در حالت بعدی طراح با کمی تامل اصلاحاتی روی انجام داده و سعی میکند تا جایی که میشود طرحش نزدیک به خواسته مشتریاش باشد که باز خدا خیرش دهد.
در حالتی هم طراح بدون در نظر گرفتن خواستههای مشتری طرح مد نظر خودش را طراحی کرده و به قول خودش سنگ تمام گذاشته، اما زمانی که با مشتری خود مواجه میشود و با بیتوجهی مشتری مواجه میشود و اینکه توان قانع کردن آن را ندارد، ابتدا دلسرد شده و بسیار عصبانی میشود و از آنجایی که نمیتواند مشتریاش را از دست بدهد مجبور میشود دقیقا همان کاری را باید کند که مشتری خواسته است.
البته این سری بسیار نازلتر از حالت اول (چون حوصله آن مشتری به اصطلاح بیسواد را ندارد). اینجاست که سونامی تبلیغاتی اتفاق میافتد.
و اما چاره چیست؟ چه باید کرد؟
در اینجا راهکاری را که من همواره به کار گرفتهام و نتایج بسیار خوبی هم داشتته را برایتان عرض میکنم. البته به شرطی که حوصلهاش را داشته باشید.
بعد از اینکه چنین مشتریانی رو به رو میشوم، بعد از گرفتن سفارش مورد نظر و صحبت در باره قیمت کار، دو روزی بیشتر وقت میگیرم و او را راضی میکنم که بیتشتر صبر کند. سپس با توجه به نیازهای واقعی مطرح شده از طرف کار فرما، ابتدا طرح خواسته شده از طرف کارفرما را طراحی کرده و کنار میگذارم که عموما زیاد و قت آدم را نمیگیرد، فقط کافی است که زیاد نرم افزار بلد نباشید! سپس طرحی را که فکر میکنم معیارهای درست گرافیکی را که خود استاد این موارد هستید، شروع میکنم.
در واقع کاری طراحی میکنم که نه سلیقه صرف کارفرما و نه سلیقه خودم در آن زیاد مشهود باشد. به طور کلی هدف اصلیام را مخاطبان این طرح و اینکه این طرح یا برنامه تبلیغی قرار است چه کاری را انجام دهد؟ قرار است چه چیزی را انتقال دهد؟ چگونه؟ پیام اصلی این طرح در کجا نهفته است؟ و ...
در واقع همان دو روز وقت اضافی را که از مشتری در ابتدا گرفتهام، صرف کارش میکنم و بسیاری از مواقع هما ن دو روز هم نیازی نیست.
بعد از تکمیل طرح با مشتری خود قراری گذاشته تا کارش را تحویل بگیرد و تمام مسائل در همان روز اتفاق میافتد. وقتی که مشتری مراجعه میکند و طرحش را میخواهد، در ابتدا کار سفارش داده خودش را ارئه میدهم. مثل همیشه از همه چیز راضی است. اما وقتی که طرح انجام شده توسط خود را نشان میدهم و در مورد اینکه چه تفاوتیهایی باهم میکنند و اینکه تاثیرات هر کدام بر مخاطبان اصلی را بازگو میکنم، تصورش را هم نمیتوانید بکنید که چقدر برایش ارزش پیدا میکند.
در واقع همان دو روز وقت اضافی را که از مشتری در ابتدا گرفتهام، صرف کارش میکنم و بسیاری از مواقع هما ن دو روز هم نیازی نیست.
بعد از تکمیل طرح با مشتری خود قراری گذاشته تا کارش را تحویل بگیرد و تمام مسائل در همان روز اتفاق میافتد. وقتی که مشتری مراجعه میکند و طرحش را میخواهد، در ابتدا کار سفارش داده خودش را ارئه میدهم. مثل همیشه از همه چیز راضی است. اما وقتی که طرح انجام شده توسط خود را نشان میدهم و در مورد اینکه چه تفاوتیهایی باهم میکنند و اینکه تاثیرات هر کدام بر مخاطبان اصلی را بازگو میکنم، تصورش را هم نمیتوانید بکنید که چقدر برایش ارزش پیدا میکند.
همواره سعی کنید کاری انجام دهید که به مشتری القا شود به خاطر خود او این کار را انجام دادهاید که نه فقط موفقیت شما در طرح ارائه شما بسیار زیاد است، بلکه به احتمال نود درصد او را مشتری دائم خود کردهاید. دیگر چه میخواهید؟
اینجاست که قیمت پیشنهادی خود را عنوان کرده و طرح خود را به او ارائه میدهم. در این موقع دیگر طرح خودش را هم نگاه نمیکند و با کمی چانه زدن مبلغ درخواستی شما را قبول میکند.
به این ترتیب شما هم توانستهاید نیاز یک مشتری (به اصطلاح بیسواد) را برطرف کنید، هم طرح قابل قبول و ارزشمند گرافیکی را ارائه دهید، هم به خوبی با مخاطبان آن تبلیغ ارتباط برقرار کنید. (هدف اصلی تبلیغات )
به این ترتیب شما هم توانستهاید نیاز یک مشتری (به اصطلاح بیسواد) را برطرف کنید، هم طرح قابل قبول و ارزشمند گرافیکی را ارائه دهید، هم به خوبی با مخاطبان آن تبلیغ ارتباط برقرار کنید. (هدف اصلی تبلیغات )
در نهایت دستمزد خوبی هم بابت صبری که انجام دادهاید، گرفتهاید.
به نظر شما حق با کیست؟ مشتری بیسواد یا طراح بیحوصل
به نظر شما حق با کیست؟ مشتری بیسواد یا طراح بیحوصل
محسن کریمی کارشناس تبلیغات و بازاریابی