موسسه فرهنگی مهکامه آفرینش هستی

کارگاه آموزش مونته سوری, ابزار های مونته سوری, کارگاه آموزش روش IB

معرفی تفصیلی رویکردِ آموزشیِ فطری - بخش اول

برای بزرگنمایی روی تصویر کلیک کنید

 

فهرست

  1. زیر بنای تئوری رویکرد فطری
    • انگیزه
    • رفتار و انگیزه
    • انگیزه‌های درونی در برابر انگیزه‌های بیرونی در یادگیری
    • طبیعت انسان
    • ارتباط این رویکرد با سایر رویکرد ها
    • نظریه یادگیری فطری
  2. معرفی رویکرد آموزشی فطری
    • اصول اساسی رویکرد آموزشی فطری
    • برنامه درسی
    • محیط فیزیکی
    • معلم
    • سیستم آموزشی

 

 

 

 

  1. زیر بنای تئوری رویکرد فطری
    • انگیزه

انگیزه نوعی فرایند درونی است که به رفتار انرژی و جهت می‌دهد (وانگ، 2002). وانگ (2002) می‌گوید : "انگیزه ریشه در منابع متعددی مانند نیازها، شناخت‌ها و احساس‌ها دارد و این فرآیند درونی، رفتار را به طرق مختلفی انرژی می‌دهد، مانند انرژی برای شروع رفتار، نگهداری رفتار، شدت بخشیدن به آن، متمرکز کردن و توقف رفتار" (صفحه 2). اما اگرچه نه به طور گسترده، بسیاری از محققان اکنون به این سمت گرایش پیدا کرده‌اند که عواملی را که به رفتار انرژی می‌دهد، با عواملی که به ثبات رفتار می‌انجامد فرق بگذارند (هیت، 2001).

تعریف معمول انگیزه روی سه اثر: انرژی دادن، جهت دادن و فعال کردن رفتار تأکید دارد. مازلو با تعریفی که از نیاز بیان کرد توانست مفهومی عمیق‌تر از انگیزه به معنی معمول ارائه دهد. طبق تعریف مازلو، نیاز هم رفتار را برمی‌انگیزد و هم به آن ثبات می‌دهد. نظریه مازلو تقریباً معروف‌ترین نظریه، در بیان انگیزه انسانی است و به زعم  برخی، علیرغم آن که از نظر تجربی از پشتیبانی کمی برخوردار است، در همه‌ی حیطه‌های روانشناسی تأثیرات آن گسترده شده است (مارشال، 2002؛ لیون، 1971؛ هیت، 2001 ) .

نظریه مازلو در واقع نیاز را جایگزین انگیزه کرده‌است. بنابراین نیاز با تعریف مازلو هم شامل مفهوم انگیزه به معنی معمول (انرژی‌دهنده و جهت‌دهنده رفتار) و هم عامل ثبات رفتار است.

علت این گستردگی و عمق تعریف نیاز، این است که نیازها طبق تعریف مازلو همان انگیزه‌های درونزاد[1]  هستند.

انگیزه‌های بیرونی می‌تواند رفتار را انرژی و جهت دهد و آن را فعال سازد ولی ثبات رفتار بستگی به اهداف نهایی ارگانیزم دارد. این اهداف نهایی ارگانیزم همان نیازهای اساسی هستند که مازلو به آن اشاره دارد.

توجه کنید که وقتی در نظریه مازلو از نیاز یاد می‌شود، منظور همان نیازهای اساسی است. به طور تاریخی سال‌ها تفاوتی بین انگیزه و سایق[2] قایل نشده بوده است. مازلو (1970) اولین کسی  بود که بین سایق‌ها و نیازهای اساسی تفاوت قایل شد. می‌توان لیست نامحدودی از سایق یا نیازها تهیه کرد ولی دسته‌های محدودی از نیازهای اساسی وجود دارد که ارگانیزم آن‌ها را طلب می‌کند (مازلو، 1970) (نگاه کنید به شکل 1 )

 

شکل (1): این شکل تحولات مفهوم انگیزه را براساس تاثیرات نظریات مازلو نشان می دهد.

 

البته باید متذکر شد در این‌که انگیزه‌های درونی چیست نظرات مختلفی وجود دارد. مازلو (1970) آن‌ها را نیازهای اساسی می‌داند که آن‌ها را در هرم معروف خود گنجانده است. برای مثال دسی و رایان (2000) انگیزه‌های درونی را نیازهای اساسی روان‌شناختی می‌دانند که شامل سه نیاز: خودمختاری، کفایت و ارتباط است.

به طور خلاصه مازلو با معرفی سلسله مراتب نیازهای اساسی به طور ماهرانه‌ای انگیزه‌های درونی انسان را برای رفتارهایش توضیح داد.

 

  • رفتار و انگیزه

معمای تعیین‌کننده‌های رفتار اگرچه هنوز حل نشده است و کمتر دانشمندی ادعای تعیین این عوامل را دارد، ولی در این‌که انگیزه مهمترین عامل است توافق نسبی وجود دارد. مازلو (1970) بیان می‌کند که به عمد انتخاب می‌کند که انگیزه را تنها عامل تعیین‌کننده رفتار نداند زیرا دلیل محکمی ندارد که این گونه است. دیک (2001) می‌گوید که تقریباً زیربنای همه رفتارهای انسان تلاش برای ارضای یکی از نیازهایش است.

از آن‌جا که اغلب رفتارهای انسان با انگیزه تعیین می‌شود و به عوامل دیگر – اگر باشد – کمتر اشاره شده است، می‌توان انگیزه را تعیین کننده اصلی رفتار دانست. اما همان‌طور که در بخش قبل آمد، بحث انگیزه نیز بسیار گسترده است؛ ولی در سال‌های اخیر به طور جدی دو نوع انگیزه درونی[3] و بیرونی[4] مورد توجه بوده است. بحث قبلی نشان داد که از نظر مازلو رفتارهای انسانی با انگیزه‌های درونی با تعریف خاص خودش تعیین می‌شود. از نظر او انگیزه‌های درونی همان سلسله مراتب نیازهای اساسی هستند.

به طور خلاصه آنچه در مورد رفتار و انگیزه از نظریه مازلو برمی‌آید این است :

 

  • انگیزه‌های درونی در برابر انگیزه‌های بیرونی در یادگیری

هم‌زمان با این که دانشمندانی نظیر روتر (1966)، دچارمز (1968) و دسی (1975) دو نوع انگیزه را مطرح کردند، سؤالات زیادی در ارتباط با مشخصات، رابطه آن‌ها و تأثیر آن‌ها بر مفاهیمی چون یادگیری ایجاد شد. هیت (2001) مشخصات و ویژگی‌های دو نوع یادگیری با انگیزه‌های بیرونی و درونی را شرح داده است. او می‌گوید که یادگیری درونزاد الف) کنجکاوی را ایجاد می‌کند و آن را حفظ می‌کند، ب) برای یادگیری اهداف را تعیین می‌کند و ج) یادگیری را با نیازهای یادگیرندگان ارتباط می‌دهد و در مقابل یادگیری بیرونی الف) انتظارات روشنی ایجاد می‌کند، ب) پاداش‌های ارزشمندی فراهم می‌کند و ج) پاداش‌ها را قابل دسترسی می‌کند.

درباره این که چطور انگیزه‌های درونی و بیرونی بر یادگیری اثر می‌گذارند سه نظر وجود دارد:

  • برخی از دانشمندان مانند رفتارگراها انگیزه‌های بیرونی را برای یادگیری حیاتی می‌دانند و حتی ریس (2005) اساساً چیزی به اسم انگیزه درونی را قبول ندارد.
  • برخی معتقدند که انگیزه‌های درونی هستند که برای یادگیری صلاحیت دارند و انگیزه‌های بیرونی تخریب‌کننده یادگیری هستند (امابیل، 1993).
  • برخی معتقد به نوعی هم افزایی[5] بین آن‌ها هستند، یعنی انگیزه‌های درونی را برای یادگیری اصیل می‌دانند و معتقدند انگیزه‌های درونی یادگیری را عمیق و پایدار می‌سازد. با این حال، انگیزه‌های بیرونی می‌تواند به نحو هم‌افزایی با انگیزه‌های درونی ترکیب شود. مخصوصاً وقتی سطح اولیه انگیزه‌های درونی بالا باشد. (امابیل، 1993).

 

  • طبیعت انسان

روانشناسی انسان‌گرا که آن را نیروی سوم در روانشناسی بعد از روانکاوی و روانشناسی رفتاری می‌نامند، بر پایه اصولی ساده قرار گرفته است. این نگرش تازه، در صدد است انسان را به جایگاه واقعی خود برگرداند. انتقاد این نگرش به روانکاوی عمدتاً به دلیل بنا شدن روانکای بر انسان‌های مریض است. مطالعه انسان‌هایی که دچار انحراف از وضعیت اصلی و طبیعی خود شده‌اند، منجر به نگرش‌های منفی نسبت به انسان شده‌است. روانکاوی اگرچه به دلیل تأکید بر نیروهای درونی و نگاه عاطفی – روانی با نگرش انسان‌گرا مشترک است ولی از این جهت با آن متفاوت است که نیروهای درونی انسان را غرایز یا شبه غرایزی می‌داند که انسان را به سمت کمال سوق می‌دهند. انسان می‌تواند به آن‌ها آگاهی داشته باشد و سرنوشت خود را به دست گیرد.

روانشناسی شناختی اگرچه با توجه کردن به انسان به عنوان موجودی متفکر و کل‌نگر و همچنین توجه به نقش ویژگی‌های فردی، از روانکاوی فاصله گرفت، ولی به دلیل توجه یک بعدی و شناختی صرف به انسان در تبیین جامع انسان به طور کامل توفیق نیافت.

نگرش انسان‌گرایی، انسان را دارای شبه غریزه[6] (فطرت) می‌داند. این نیروی درونی که مختص انسان است، می‌تواند کشش و تمایل درونی به سمت خود شکوفایی ایجاد کند. انسان‌گرایی انسان را قابل اعتماد می‌داند (مازلو، 1970).

ابزارهای علمی که روانشناسی در دوره شکوفایی علوم تجربی تلاش کرد  آن‌ها را به کار گیرد تا نشان دهد که روانشناسی هم یک علم تجربی و قابل تجربه است، اگرچه روانشناسی را از گرداب فروغلتیدن در علوم صرفاً عقلی جدا کرد، ولی تأکید بیش از حد بر روش‌های کمّی و عینی که برای توصیف و تجربه روی انسان که بیش از حد محدود‌کننده بودند، کارآمدی این روش‌ها را زیر سؤال برده است.

روانشناسی انسان‌گرا بر روش‌های عینی و کمّی صحه می‌گذارد ولی تأکید می‌کند که نباید در تبیین پدیده‌های انسانی محدود به روش‌های عینی بود (مازلو، 1970). روش‌های کیفی و اکتشافی که به تازگی در روش تحقیق نیز رواج یافته می‌تواند به درک انسان کمک بیشتری می کند.

در برخی نظریات مذهبی از جمله اسلام مفاهیمی هم‌چون فطرت وجود دارد. آن‌ها فطرت را نیروی درونی انسان می دانند که خداوند به ودیعه گذاشته و به وسیله آن، انسان میل به خوبی‌ها و زیبایی‌ها و کمال دارد  (مطهری، 1367). اساساً این نگاه می‌گوید که انسان هر آن‌چه برای کمالِ خود نیاز دارد،  در درونش به ودیعه گذاشته شده است. نقش پیامبران درونی (عقل) و بیرونی (فرستادگان الهی) نیز چیزی نیست جز یادآوری به این که "به درونت برگردد!". اسلام خود را دینی می‌داند که موافق فطرت است. یکی از دلایل توفیق اسلام نیز حرکت دادن انسان به سمتی است که درون وی نیز همان را می‌طلبد (مطهری، 1367). فرق فطرت و غریزه تنها این است که غریزه نه تنها تمایل است بلکه نیرویی حرکت کننده و کشاننده بسوی هدف است، ولی فطرت به راحتی می‌تواند پوشیده و نادیده گرفته شود یا اساساً انسان هدفی را اشتباهاً فطری ومطلوب بداند در حالی که چنین نباشد.

آن‌چه باعث می‌شود که این اتفاقات برای فطرت پیش آید، این است که فطرت نیرویی است حساس و متأثر از محیط. از نگاه مسلمانان، خداوند به این دلیل فطرت را این گونه پدید آورده است که اراده انسان جایی برای عمل داشته‌باشد. اگر فطرت نیز مانند غریزه عمل می‌کرد، همه انسان‌ها به کمال می‌رسیدند و آن‌گاه با فرشته‌ها تفاوتی نداشتند. بررسی مفهوم شبه غریزه که انسان‌گراها – مخصوصاً مازلو – به آن معتقد هستند نشان می‌دهد که تقریباً هیچ تفاوتی بین این مفهوم و فطرت وجود ندارد، مگر این‌که انسان‌گراها در مورد این‌که چه کسی و با چه هدفی این نیرو را در انسان قرار داده، سخنی ندارند. آن‌ها صرفاً به توصیف آن‌چه هست می‌پردازند زیرا دو سوال فوق در مورد این نیروی درونی (چه کسی و با چه هدفی آن را در انسان قرار داده؟) اساساً در حوزه علم روانشناسی نیست.

اما نکته اساسی در این بین تنها قبول وجود این نیروی درونیِ کمال‌جو در انسان نیست، بلکه دلالت‌هایی است که وجود این تمایل و نیروی درونی در مورد انسان ایجاد می‌کند و معمولاً مورد غفلت قرار می‌گیرد.

انسان‌گراها معتقدند که این نیروی درونی" اگر بتواند و اجازه دهند که فارغ از تحمیلات بیرونی و فشارهای خارجی عنان هدایت خود را به عهده بگیرد، او را به سمتی که بهترین مسیر است هدایت می‌کند" (مازلو، 1968 ب، ص 4 ).

این نیروی درونی که مازلو آن را خود[7] می‌نامد، هدفی را برای خودش تعیین می‌کند که متناسب با اوست. این هدف کمال آن فرد است. اما الزاماً کمال یک فرد با دیگری یکسان نیست.

اگرچه این نیروی درونی اساساً مثبت‌گرا و کما‌ل‌گرا است و انسان را به شکوفایی توانمندی‌ها و استعدادهای ذاتی خود سوق می‌دهد، ولی نمی‌توان کمال هر فرد و راهی که منجر به شکوفایی استعدادهای او می‌شود و نیازمندی‌های او برای این شکوفایی را از بیرون برای او تعیین کرد. این نیروی درونی چیزی بیش از یک احساس و تمایل خام در کنار سایر نیروها است. این نیروی درونی یا شبیه غریزه همه وجود فرد است، خودِ اوست. نگاه مذهبی به فطرت نیز با این سازگار است زیرا تاکید زیادی بر این دارد که خدا از انسان در ازل عهد گرفته که به راه صواب رود و از این عهد به عنوان همان فطرت یاد می‌کنند[8].

در این بین نگاه انسان‌گراها معطوف به این نکته می‌شود که کمال هر فرد، روش رسیدن به کمال فرد و نیازهای لازم برای رسیدن به آن را خود فرد تعیین می‌کند و از بیرون نمی‌توان برای او تعیین کرد. بنابراین اختیار داشتن و حق انتخاب به یک مسأله اساسی تبدیل می‌شود. در این نگاه، محیط باید حداکثر اختیار و حق انتخاب را به فرد بدهد، تا او بتواند با ملاحظه کمال خویش، مسیر و ابزار درست را برگزیند.

محیط نباید پیش از فرد در مورد او و کمال او تصمیم بگیرد. هر فردی کمالی متفاوت دارد. نگاه زیبایی که انسان‌گراها و مذهبیون مخصوصاً اسلام به انسان دارد، در همین است که علیرغم این که انسان یک نوع است مانند انواع دیگر جانداران مانند اسب و میمون و ... ولی معتقد است که هر انسانی یک موجود یکتا است. وقتی معتقد به اراده و عقل باشیم و ضمناً تمایل به کمال را هم ذاتی تلقی کنیم، چاره‌ای جز این نداریم که برای انسان راه‌های مختلفی قایل باشیم که هر راه برای یک فرد او را به کمال می‌رساند. حتی اگر کمال را هم یکتا بدانیم، باز هم روش رسیدن به آن باید متفاوت باشد که متناسب با استعدادهای فردی افراد است. اگر کمال را یکتا و راه رسیدن به آن هم یکتا باشد و آن کمال و راه هم برای همه علی‌الاتفاق معلوم باشد، و همه باید به آن برسند، نقش قدرت تفکر، تحلیل، اختیار، اراده و عقل در انسان چیست؟ بهشتی (1385) بیان می کند که" آن بعد ديگر و ويژگي دوم، كه به انسان كرامتي خاص خودش و ارزشي فوق العاده داده و براستي او را به عنوان يك موجود برتر در عالم خلقت شناسانده، چيست؟ آن بعد ديگر عبارت است از آزاد بودن و انتخابگر بودن (ص 14)".

بنابراین انسان‌گراها محیط را بسیار اساسی می‌دانند، در این که اولاً فرد را مجبور به حرکت در مسیری که تعیین می‌کند، نکند؛ برای او کمال و راه کمال را از قبل تعیین نکند، زمان حرکت را اجبار نکند، لوازم و نیازمندی‌های رسیدن به آن را هم تعیین نکند. بهشتی (1385) تصریح می کند: "خوب دقت كنيد؛ نقش خدا به عنوان مبدأ هستي و آفريدگار فعّال لما يُريد؛ نقش پيامبران به عنوان رهبران و راهنمايان امت؛ نقش امام به عنوان زمامدار و مسئول امت و مدير جامعه؛ همه اين‌ها نقشي است كه بايد به آزادي انسان لطمه وارد نياورد. اگر اين نقش ها بخواهد به آزادي انسان لطمه وارد بياورد، بر خلاف مشيت خدا عمل شده است (ص 15)" و ثانیاً با ایجاد محیطی امن و غیرتهدیدکننده، نیازهای اساسی فرد را که پیش‌نیاز او برای رسیدن به آمادگی برای انتخاب کمال خود، انتخاب مسیر رسیدن به کمال خود و انتخاب لوازم لازم برای آن است، ارضا کند.

تصمیم مهمی که دیگران و محیط باید در مورد فرد بگیرند این است که هر فردی نیاز به محیطی ایمن دارد که بدون فشار و تهدید و گروکشی بتواند به انتخاب خالص دست بزند. محیط می‌تواند با مشروط کردن ارضا نیازهای اساسیِ فرد، او را تحت فشار قرار دهد که انتخاب خاصی کند، مثلاً در مورد نیازهای فیزولوژیک، این‌که دادن غذا به وی را به درس خواندن مشروط کند؛ یا در نیازهای ایمنی، این‌که اگر نمره‌اش کم شود، به اخراج از کلاس تهدید شود. این محیط به کمال فرد کمک نمی‌کند.

مهمترین نتیجه‌ی نگاه انسان‌گرایی به انسان می‌تواند در نحوه تکمیل این جمله منعکس شود: "اگر به انسان آزادی انتخاب بدهیم و اجبارهای محیط را برداریم و تنها در خدمت ارضای نیازهای اساسی او باشیم، .......".

 دو گزینه‌ی اساسی برای جای خالی و تکمیل این جمله داریم:

الف) انسان به دلیل هدایت نشدن به خطا می‌افتد و در دام‌های شیطان می‌افتد و از کمال خود دور می‌شود.

ب) انسان به سمت کمال خود حرکت می‌کند.

اگرچه ممکن است انتخاب هر یک از دو گزینه را منوط به پاورقی‌ها و شرایط و توضیحاتی کنیم و ادعا کنیم که "در صورتی که ... ، به شرطی که ... ، در حالتی که... و غیره، انتخاب من الف/ب است"، ولی مهم این است که با انتخاب (الف) به اما و اگر می‌پردازیم یا (ب)؟!  اگر با انتخاب (ب) به اما و اگر بپردازیم، حداقلِ نگاه انسان‌گرایی را داریم.

مذهبیون نیز بر آنند که قدرت اختیار و آزادی انتخاب که به انسان داده شده، همان گوهر یکتایی است که معجزه‌ای به نام انسان را پدید آورده است و اساساً اگر این آزادی انتخاب و قدرت اختیار را از انسان بگیریم، یا به محدودۀ فرشتگان باید عزیمت کنیم یا به حیطه حیوانات باید ملحق شویم (بهشتی، 1385 ).

این نتیجه‌گیری از نگاه ویژه‌ی انسان‌گرایان به انسان، منشأ دلالت‌های آموزشی بسیار می‌شود که در جای خود اشاره خواهد شد.

توجه به این نکته آموزنده است که عقیده به وجود فطرت و اعتقاد به این که این فطرت می‌تواند پوشیده و یا منحرف شود، برای برخی مسلمانان این نتیجه را در پی داشته که پس باید به شدت مراقب بود که فطرت از مسیرش منحرف نشود و این وظیفه را نیز به دوش خود به عنوان بزرگتر، معلم، روحانی، والدین و ... می‌دانند.

به این معنی که این مراجعِ قدرت فرض می‌کنند که اولاً می‌دانند که فطرت آن کودک یا دانش‌آموز به چه تمایل دارد، ثانیاً می‌دانند که این تمایل نهایتاً منجر به چه ویژگی‌هایی در شخصیت وی باید بشود و حتی چه رشته‌ی درسی، شغل، همسر، روش سیاسی، روش عقیدتی و مناسک عبادی باید توسط وی انتخاب شود تا در جهت هدف باشد. علاوه بر این‌که گاهی در جزییات بیشتری نیز خود را - با تدلیل الزام کودک از عدم انحراف از فطرت- دارای این مأموریت (احتمالاً الهی) می‌دانند که وی را هدایت و مراقبت کنند؛ ثالثاً توانمندی‌های او و صلاح او و نیازهای او را می‌دانند و درصدد هستند در زمانی که خود صلاح می‌دانند برای وی دلسوزانه فراهم کنند. بنابراین به نتیجه‌ای عکس نتیجه‌ای که در این رویکرد فطری ذکر شد، می‌رسند.

اگر چه نادرستی این برداشت واضح به نظر می‌رسد ولی ذکر دلیل نیز خالی از فایده نیست. واضح است که اساساً این نتیجه گیری با عقیده به وجود اراده و اختیار منافات دارد. اگر اراده و اختیار به انسان اعطا شده، باید چیزی برای انتخاب وجود داشته باشد. اگر همه راه‌ها تعیین شده و معلوم است و انتخاب آن‌ها هم با فشارهای واضح و پنهان الزامی است، مفهوم داشتن اختیار در این حالت منتفی است. دلیل دیگر نادرستی برداشت بالا در درون خود آن نهفته است، این فرض که فطرت می‌تواند پوشیده و یا منحرف شود، هیچ نتیجه‌ای را در مورد ایجاد مسئولیت یا حق برای دیگران در این مورد در بر ندارد. بنابراین، این صغری، به تنهایی و بدون یک کبری دیگر منتج به نتیجه‌ای نخواهد بود. اگر کبری دیگری وجود دارد مانند این‌که «دیگران موظف هستند که مانع این انحراف شوند و یا فطرت را از پوشش‌های ایجاد شده بزدایند» بایستی معلوم شود که صحت این کبری از کجا ثابت می‌شود. حتی اگر تلاش برای صحت این کبری انجام شود، در درون این کبری منطقی، عوامل ناسازگاری وجود دارد. مانند این‌که «دیگران» که هستند؟ آیا آن‌ها نیز مانند بقیه دارای فطرتی که قابل انحراف و پوشیده شدن است، نیستند.

ادامه بیشتر این بحث در گنجایش این نوشتار نیست؛ گذشته از این‌که اصولاً از مأموریت این نوشتار خارج است. بدون آن‌که ادعای تکمیل بودن این بحث برای اثبات درستی دیدگاه این روش باشد، تنها تأکید می‌شود که در هر صورت دیدگاه انسان گرایی و رویکرد فطری این‌گونه است که تشریح شد (برای بحث تکمیلی در این موضوع مراجعه کنید به سعیدنیا، 1388 شماره های 1 تا 8).

   [1] Intrinsic

   [2] Derive

 [3] Intrinsic Motivation 

[4] Extrinsic Motivation

[5] Synergy 

[6] Instinctoid

[7] Self

 [8] الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان ... و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم (یس – 60) : ای فرزندان آدم! مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را نپرستید ... و مرا بپرستید که این راه راست است (ترجمه استاد فولاد وند).

همچنین نگاه کنید به آیه 172 سوره اعراف  

اطلاعات تماس
بیوگرافی شرکت

موسسه فرهنگی مهکامه آفرینش هستی

تهران

نوع فعالیت

وارد کننده، عمده فروش، خرده فروش، خدمات

خدمات/محصولات

کارگاه آموزش مونته سوری، ابزار های مونته سوری، کارگاه آموزش روش IB، کارگاه روش شناختی، آموزش ساخت گرایی، تور آموزشی مالزی، تور آموزشی فنلاند، ارایه مدل آموزشی نوین برای مدارس، مشاوره تاسیس مدرسه مونته سوری، مشاوره طراحی برنامه استراتژیک برای مدارس، برنامه ریزی آموزشی 10015، نشست با متخصصین آموزش خارجی، مشاوره راه اندازی کسب و کار آموزشی، دوره آموزش مربی مونتسوری، برنامه درسی پیش دبستان، برنامه درسی پیش دبستان

نوع مالکیت:

شرکت سهامی خاص

دسته‌بندی محصولات
بروز رسانی 3 روز پیش