کتاب ربهکا - اثر دافنه دوموریه
کتاب ربهکا نوشته دافنه دوموریه با ترجمه فریدون کار چاپ انتشارات جاویدان. رمان ربکا با درآمیختن عشق ، معما و خشونت ، به داستانی جذاب و پرکشش تبدیل شده است ؛ نوشتهای خوشخوان و پر از تعلیق که خواننده را با خود تا پایان کتاب همراه میکند. داستان از زبان زن جوان ندیمهای روایت میشود که تا پایان داستان نام او را نمیفهمیم.
قیمت
- قیت همکار / عمده فروشی :
-
استعلام قیمتclose
- قیمت هر عدد :
- 650٬000 ریال
- تاریخ به روزرسانی قیمت :
- 22 فروردين 1403
اطلاعات تامین کننده
انتشارات جاویدان
تهرانتولید کننده، عمده فروش، خرده فروش
کتاب، انتشارات ، پخش کتاب، فروش کتاب، فروشگاه کتاب
مشاهده سایت فروشندهخرید از تامین کنندگان برتر پارس سنتر!
تامین کنندگان برتر پارس سنتر سرعت پاسخگویی بالاتر و محصولات بروز تری نسبت به سایر تامین کنندگان دارند.
مشخصات
- انتشارات
- آثار جاویدان
- تعداد صفحه
- 440
- فروش به صورت
- خرده فروشی، عمده فروشی
- قطع
- رقعی
- نوع جلد
- شومیز
- کشور سازنده
- ایران
- نویسنده
- دافنه دوموریه
- مترجم
- فریدون کار
توضیحات محصول
کتاب ربهکا نوشته دافنه دوموریه با ترجمه فریدون کار چاپ انتشارات جاویدان. رمان ربکا با درآمیختن عشق ، معما و خشونت ، به داستانی جذاب و پرکشش تبدیل شده است ؛ نوشتهای خوشخوان و پر از تعلیق که خواننده را با خود تا پایان کتاب همراه میکند. داستان از زبان زن جوان ندیمهای روایت میشود که تا پایان داستان نام او را نمیفهمیم. او با مردی ثروتمند آشنا میشود و با او ازدواج میکند ، ولی پس از مدتی ، پی میبرد مرد جوان ، همسر قبلیاش را در یک حادثه از دست داده ، اما...
قسمت هایی از کتاب ربه کا (لذت متن) :
دیشب در عالم رویا دیدم که بار دیگر به ماندرلی پای نهاده ام. در نظرم چنین جلوه می کرد که در مقابل دروازه ی آهنین کاخ ایستاده ام و به طرف گذرگاه پرپیچ و خم آن نگاه می کنم. در بسته بود و انبوه شاخه های درختان راه را پنهان ساخته بود. چند دقیقه متحیر ایستادم و به فکر فرو رفتم: چشمم به قفل بزرگ در و زنجیر قطور آن افتاد که با گذشت روزگار کاملا زنگ زده بود. چند بار در عالم خواب دربان را صدا کردم و چون جوابی به گوشم نرسید، اطمینان پیدا کردم که قصر متروک و خالی از سکنه است.
کاش اختراعی بود که خاطرات را مانند عطر در شیشه جمع می کرد و هیچ وقت هم خشک و کهنه نمی شد. و زمانی که به آن نیاز بود، می شد در شیشه را باز و دوباره آن لحظه را زندگی کرد.
خوشحالم که تب اولین عشق، فقط یک بار اتفاق می افتد. چون شاعران هرچه هم که بگویند، هنوز هم یک تب و بار مسئولیت است